نویسنده: G. C. Anawati
مترجم: فریبرز مجیدی



 
ضبط لاتینی نام او‏یوهانیتیوس (Johannitius) است.
(ت. نزدیک شهر حیره، عراق، 193/187 ؛ و. بغداد، 260/ 252) ، پزشکی، فلسفه، کلام، ترجمه‏ی آثار علمی‏ یونانی.
حنین پزشک و فیلسوف و برجسته‏ترین مترجم آثار‏ یونانی به عربی و سریانی در قرن سوم‏ هجری است. وی منسوب به قبیله‏ی «عباد»،‏ یکی از قبایل عرب بود؛ اعضای این قبیله مدتها قبل از ظهور اسلام به دین مسیحیت درآمدند و از کلیسای نسطوری سریانی تبعیت می‏کردند. پدرش، اسحاق، در شهر حیره داروفروش (صَیدَلانی) بود. حنین در جوانی زبان عربی و سریانی آموخت و در بصره زبان عربی خود را تکمیل کرد. ابن جلجل می‏گوید که وی در بصره با خلیل بن‏احمد، واضع نحو عربی، ملاقات کرد؛ این قول درست نیست و پلسنر با اتکا به تاریخ تولد و مرگ این دو ثابت کرده است که امکان چنین ملاقاتی نبوده است. (1)
حُنَین برای تحصیل پزشکی به بغداد رفت. از گزارش زنده و زیبای ابن ابی‏اصیبعه در عیون‏الانباء چنین برمی‏آید که ورود به حلقه‏ی درس پزشکی برای حُنَین کاری سهل نبوده است. تعلیم پزشکی در آن زمان‏ یکسره به دست‏ یوحَنا بن‏ماسَوَیه، پزشک جندیشاپوری، بود. پزشکان جندیشاپور، که مردانی دانشمند و با فرهنگ بودند و عمر خود را وقف پزشکی کرده بودند، مردم حیره را، که مشغله‏ی اصلیشان تجارت و صرّافی بود، تحقیر می‏کردند. بعلاوه، از اینکه می‏دیدند تاجرزادگان به پزشکی روی می‏کنند ناراضی بودند.
با این‏همه، ابن‏ماسویه حُنَین را به حلقه‏ی درس خود پذیرفت و تعلیم او را بر عهده گرفت و کتابی درباره‏ی مکتبهای مختلف پزشکی به وی داد.
حُنَین، که تشنه‏ی دانش آموزی بود،‏ هرگز از سؤال کردن خسته نمی‏شد.‏ یک روز ابن‏ماسویه، که پاسخ به سؤالات او را دشوار و وی را در گرفتن پاسخ مُصِرّ دید، به خشم آمد و شاگرد جوان خود را با لحنی تند و خشن به باد سرزنش گرفت:
مردم حیره را به طب چه کار؛ برو‏یکی از رفقایت را پیدا کن و پنجاه درهم قرض بگیر. ‏یک درهم بده سبد بخر، سه درهم زرنیخ و بقیه را‏ هم سکه‏ی کوفه و قادسیه بخر. سکه‏های قادسیه را با زرنبیخ آلوده کن و آنها را بگذار توی سبد و کنار جاده بایست و داد بزن: « سکه‏ی سره! بهترین سکه‏ها برای صدقه دادن و خرج کردن ... » سکه‏ها را بفروش. با این کار بیشتر از علم پزشکی پول در می‏آوری. (2)
و به دنبال این حرف حُنَین را از خانه‏اش بیرون کرد.
ولی حُنَین تن به شکست نداد و مصمم شد که تحصیل پزشکی را دنبال گیرد. چند سالی از بغداد ناپدید شد و در اسکندریه و «بلاد روم » (بیزانس) عمیقاً به تحصیل زبان ‏یونانی پرداخت و در آموختن این زبان توفیقی چشمگیر‏ یافت. ابن‏ابی‏اصیبعه به تفصیل ماجرائی را نقل می‏کند که چگونه‏ یک شب حُنَین،‏ هنگام دیدار دوستانش، اشعار‏ هومر را از بر می‏خواند. حُنَین‏یکی از آثار جالینوس را‏ هم برای جبرائیل بن بُختیشوع ترجمه کرد. ابن ماسویه، که او را از خود رانده بود، اینک به ناچار استعداد وی را تصدیق کرد و با او دست دوستی داد و وی را به شاگردی خود پذیرفت؛ از این پس آن دو‏ همکار صمیمی‏ یکدیگر شدند.
به دنبال تصمیم مأمون (و. 221/212) به ترجمه‏ی آثار ارسطو و دیگر حکمای‏ یونان،‏یک‏ هیأت فرهنگی برای تحصیل نسخ به بیزنطه (بیزانس) گسیل شد. حُنَین نیز، که، به گفته‏ی ابن‏ابی‏اصیبعه، در زبان ‏یونانی سرآمد عصر خود بود، احتمالاً‏ یکی از اعضای این‏ هیأت بود. دیری نگذشت که امرا و اعیان دربار ‏هم از کار خلیفه سرمشق گرفتند و در تحصیل نسخ و ترجمه‏ی آن به رقابت با ‏یکدیگر برخاستند.
حُنَین، پسرش اسحاق، خواهرزاده‏اش حُبَیش بن حسن اَعسَم، و شاگردش عیسی بن‏یحیی، در میان مترجمان بویژه ممتاز بودند. حُنَین خود به تنهایی و ‏یا با ‏همکاری آنان دست به ترجمه‏ی آثار ارسطو و افلاطون و شارحان آنان زد. از آن مهمتر، ترجمه‏های او بود از بیشتر آثار سه تن بنیادگذار پزشکی‏ یونانی: بقراط، جالینوس و دیوسکوریدس (دیسقوریدس) ، که آرا و نظریات آنها در تحول پزشکی اسلامی‏ نقش اساسی داشت.
حُنَین در ترجمه روشی ممتاز داشت که کلاً با معیارهای زبان‏شناسی جدید توافق دارد. وی در قضاوت درباره‏ی ترجمه‏های ضعیف دیگران سختگیر بود و این سختگیری را در مورد آثار خود حتی بیشتر مراعات می‏کرد و معیارهای دقیقتری به کار می‏گرفت. با اشاره به ترجمه‏ای که از کتابی فی‏الفرق‏الطبیة جالینوس کرده بود، می‏نویسد:
من آن را در جوانی ... از روی نسخه ای‏یونانی که افتادگی بسیار داشت ترجمه کردم. بعدها، وقتی که به چهل و شش سالگی رسیده بودم، شاگردم حبیش از من خواست که آن را اصلاح کنم. در این وقت نسخه‏های ‏یونانی متعددی گرد آورده بودم که با ‏یکدیگر مقابله کردم، تا آنکه نسخه‏ای صحیح فراهم گردید و سپس نسخه‏ی سریانی را با این نسخه‏ی درست مقابله و تصحیح کردم. و چنین است عادت من در‏ هر چه ترجمه می‏کنم. (3)
حُنَین برای‏ یافتن نسخه‏های مختلف به سفرهای دراز تن می‏داد، چنان که درباره‏ی کتاب البرهان جالینوس می‏گوید: «من به جستن آن فراوان پرداختم و برای ‏یافتن آن شهرهای جزیره و شام فلسطین و مصر را گشتم، تا اینکه به اسکندریه رسیدم. اما چیزی از آن را نیافتم، فقط در دمشق بود که به حدود نیمی‏ از آن دسترسی‏ یافتم ». (4)
حُنَین و شاگردانش می‏کوشیدند که متون‏ یونانی را تا حد ممکن با وضوح و روشنی ترجمه کنند. در واقع حُنَین را باید ‏یکی از واضعان اصطلاحات فلسفی و علمی‏ زبان عربی دانست. گ. بِرگشترِسِر، در رساله‏ی تحقیقی خود درباره‏ی حُنَین و مکتب او، بر برتری ترجمه‏های حُنَین تأکید می‏ورزد: «صحت ترجمه‏ها بیشتر است؛ ولی این احساس به انسان دست می‏دهد که این صحت را مدیون تسلط بی‏چون و چرای مترجم بر زبان بداند، نه نتیجه‏ی سعی وسواس‏آمیز او. این نکته را در مطابقت ترجمه‏های او با متن‏ یونانی و در دقت بی‏نظیر بیان او که ‏هیچگونه اطنابی در آن به کار نرفته است باز می‏بینیم. فصاحت مشهور حُنَین در ‏همین نکته نهفته است. (5)
حُنَین به سرعت شهرت‏ یافت و در مجامع علمی، که پزشکان و فیلسوفان در آن گرد‏هم می‏آمدند و در حضور واثق، خلیفه‏ی عباسی (و. 232/ 226) ، درباره‏ی مسائل مشکل مباحثه می‏کردند، شرکت کرد. متوکل (و. 247/ 240) پس از آنکه از وفاداری کامل حُنَین اطمینان ‏یافت، وی را به ریاست پزشکان برگزید و بدین گونه خاندان بختیشوع را از این سمت عزل کرد. وی قبلاً از حُنَین خواسته بود که برای از میان بردن‏ یکی از دشمنان زهری تهیه کند و با تهدید و تطمیع بر خواست خود اصرار ورزیده بود، ولی حُنَین از انجام این خواست سرباز زد. فعالیت شدید علمی ‏و محبوبیت او نزد خلیفه، آتش رشک و حسد را در میان ‏همکاران، و حتی دوستان و شاگردانش، دامن زد. در این میان، بختیشوع بن جبرائیل بویژه در برگرداندن نظر خلیفه سخت می‏کوشید و برای این منظور از اعتقادات شمایل‏شکنی حُنَین سوء استفاده کرد. ‏یک روز در حضور خلیفه حُنَین را ترغیب کرد که بر شمایل (مسیح) آب دهان بیفکند و [چون حُنَین چنین کرد ] خلیفه او را از مقام خود معزول کرد، کتابخانه‏اش را مصادره نمود، و خود وی را به زندان افکند. ذوسیس (تئودوسیوس) جاثلیق‏هم به‏ همان شدت بر او سخت گرفت؛ وی را از جامعه‏ی مسیحی طرد کرد و به وظایف کشیشی وی خاتمه داد. ولی شش ماه بعد خلیفه بیمار شد و ناگزیر حُنَین را برای مداوای خود از زندان آزاد ساخت و بار دیگر مورد عنایت خود قرار داد و بختیشوع معزول شد. (6)
حُنَین تا دم مرگ در مقام خود باقی ماند. ‏هر دو پسر او، داود و اسحاق، حرفه‏ی پزشکی پیشه کردند، ولی فقط اسحاق راه پدر را دنبال کرد و‏همّ اصلی خود را در کار ترجمه‏ی آثار فلسفی‏ یونان نهاد.
فعالیت عظیم علمی‏ حُنَین اساساً متوجه ترجمه‏ی جدید و ‏یا تهذیب ترجمه‏های پیشین (به عربی و سریانی) بود. ولی شامل چند تألیف اصیل نیز‏ هست. چندین فهرست قدیمی ‏از آثار حُنَین در دست است که مفصلترین آنها در عیون‏الانباء ابن ابی‏اصیبعه آمده است. (7) فورلانی این فهرست را مورد تحلیل و پژوهش قرار داده و سعی در طبقه‏بندی آن کرده است. (8) سیاهه‏ای که در فهرست ابن‏ندیم آمده کوتاهتر است. (9) و حتی از آن کوتاهتر فهرستی است که ابن‏قفطی داده است. (10) لطفی م. سعدی فهرستی کامل اما غیر انتقادی از تمام آثار حُنَین تهیه کرده است. (11)
آثار حُنَین را برای سهولت کار می‏توان به دو دسته‏ی آثار پزشکی و غیرپزشکی تقسیم کرد. در میان آثار پزشکی او ترجمه‏های متون قدیمی، تلخیص و تفسیر این متون، و نیز تألیف اصلی به چشم می‏خورد. درباره‏ی این دسته آثار، خود حُنَین رساله‏ای دارد که برای ابوالحسن علی بن‏یحیی منجم نوشته و در آن از ترجمه‏های خود از جالینوس‏ یاد می‏کند. (12) (درباره‏ی این حوزه فعالیت او نگاه کنید به بخش دوم این مقاله به قلم آلبرت زکی اسکندر.)
آثار غیرپزشکی او متنوع است. موضوع و شکل برخی از این آثار کاملاً مشخص است، ولی طبقه‏بندی و تعیین موضوع بقیه کاری دشوار است، و چون جز عنوان آنها که در فهرستهای قدیمی‏ عربی آمده چیزی در دست نداریم، با ‏یقین نمی‏توانیم بگوییم که ترجمه‏اند ‏یا تلخیص و تألیف. (13) در اینجا صرفاً گزیده‏ای از آثار او را معرفی می‏کنیم.
زندگی خصوصی حُنَین در کتاب الی علی بن‏یحیی (نامه‏ای به علی بن‏یحیی) آمده است. این نامه را حُنَین در پاسخ علی بن‏یحیی، کاتب و ندیم متوکل خلیفه، که از وی خواسته بود به اسلام درآید، نوشته است. حُنَین رسالة فی ذکر ما ترجم من کتب جالینوس (نامه‏ای درباره‏ی ترجمه‏ی آثار جالینوس) را نیز خطاب به ‏همو نوشته است. ابن ابی‏اصیبعه بخشی از رساله فیما اَصابَهُ من‏المحن و الشدائد را نقل کرده است، ولی روزنتال در صحت انتساب آن به حُنَین شک کرده است. (14)
آثار حُنَین در زمینه‏ی فلسفه شامل ترجمه‏ی متون (به عربی و سریانی) و تألیف است؛ از آن جمله‏اند: ترجمه‏هائی از افلاطون (السیاسة، النوامیس، طیماوس) ؛ ارسطو (قاطیغوریاس = المقولات، باری ارمنیاس - العبارة ، آنالوطیقا الاول، آنالوطیقا الثانی، و کتاب النفس، قطعاتی از مابعد الطبیعه و الاخلاق با شرح فرفوریوس)؛ کتاب فیمایُقَرءُ قبلَ کُتب افلاطون؛ جوامع کتاب‏السماء و العالم؛ مسائل مقدمةلکتاب فرفوریوس المعروف بالمدخل؛ جوامع تفسیرالقدماء الیونانیین لکتاب ارسطوطالیس فی‏السماء و العالم؛ شرح کتاب الفراسة لارسطو؛ (15) مسائل استخرجها من کتب المنطق الاربعة؛ و ترجمه‏ای از کتاب الرؤیا ارطامیدورس؛ (16)
بر این فهرست باید حدود ده متن فلسفی از جالینوس را نیز که حُنَین به سریانی ‏یا عربی ترجمه کرده است افزود، بویژه فیما ذکره افلاطون فی کتابه المعروف بطیماوس فی ان المُحرَّک الاول لایتحرک، و ان الاخیار قدینتفعون باعدائِهم. (17) بعلاوه، حُنَین ظاهراً آن داستان تمثیلی را که ابن سینا سلامان و ابسال خود را بر پایه‏ی آن تألیف کرده است، از متن اصلی ‏یونانی ترجمه کرد. (18)
آثار حُنَین درباره‏ی نحو و لغت عربی عبارتند از: کتاب فی احکام الاعراب علی مذهب الیونانیین، کتاب فی النحو و کتاب النُقَط. الیاس نَصیینی در مجالس خود از «نحو» حُنَین سخن می‏گوید و در مجلس ششم از برتری زبان سریانی بر عربی ‏یاد می‏کند. (19) در‏همین فصل قطعه‏ای است که در آن الیاس کتابی از حُنَین ذکر می‏کند، به نام کتاب النقط اعنی نقط الکتاب، که در منابع دیگر نیامده است. حُنَین در برتری زبان سریانی می‏گوید که سریانیان و‏ یونانیان و ایرانیان نامهائی برای داروها (العقاقیر و الادویة) و ابزارها (آلات) دارند که اعراب فاقد آنند. (20)
نام کتاب فی مسائله العربیة (کتابی در مشکلات عربی) بلافاصله به دنبال کتاب فی اسماء الادویةالمفردة علی حروف المعجم آمده است. احتمالاً حُنَین می‏خواسته در این کتاب مشکلاتی را که در ترجمه‏ی نام برخی داروها وجود داشته است طرح و بررسی کند.
مباحث علمی، جز پزشکی، در آثار زیر آمده است: کتاب خواص الاحجار؛ (21) کتاب الفلاحة؛ مقالة فی الالوان؛ فی الضوء و حقیقته؛ (22) مقاله‏ی فی تولدالنار بین الحَجَرین؛ مقاله‏ی فی سبب الذی من اجله صارت میاهُ البَحر مالِحَة (دلیل شوری آب دریا) ؛ جوامع الکتاب ارسطو فی الآثار العِلویّة (درباره‏ی‏ هواشناسی)؛ (23) مقالة فی المَدَ و الجَزر؛ مقالة الافعال الشمس و القمر؛ مقاله فی قوس القُزَح.
درباره‏ی دین: مقالة فی خلق الانسان و انه من مصلحته و التفضُّل علیه ان جُعِلَ محتاجاً، و کتاب فی ادراک حقیقة الادیان. ابن ابی اصیبعه از کتاب کیفیة ادراک الدیانة نام می‏برد که احتمالاً ‏همان کتاب قبلی است. (24) در نسخه‏ی خطی نام آن فی کیفیة ادراک حقیقة الدیانة آمده است. حُنَین معیارهائی بدست می‏دهد که با آن می‏توان در مسائل دینی حق را از باطل تشخیص داد. به عللی که انسان در آغاز می‏پذیرد حق از باطل متمایز می‏شود. شش علت باعث می‏شود که مردم تن به قبول باطل دهند: زور، بینوایی، مصیبتی که انسان امید رهایی از آن را دارد، آرزوی جلال و مقام، گفتار خوشنمای مزوّران، جهل شنونده، و خویشاوندی میان مبلّغ و مستمع.
چهار علت سبب قبول حقیقت می‏شود: معجزاتی که از قدرت انسانی فراتر است، کشف دلایل حقیقت امور غیبی در نشانه‏های خارجی و محسوس دین، برهان عقلی و غیر قابل رد حقیقتی که انسان پذیرفته است، و شناخت صحت و اعتبار منشأ‏ یک دین از روی مراحل متوالی سیر تحول آن.
این رساله را ابوالفرج هِبَة الله ، مشهور به ابن عَسّال، نقل کرده است. لوئیس شیخو، که از این رساله نام می‏برد، می‏گوید که در کتابخانه‏ی شرق‏شناسی دانشگاه سن ژورف بیروت دو نسخه از کتاب ابن عسّال موجود است: نسخه‏ی الف از قرن نهم‏ هجری و نسخه‏ی ب از قرن سیزدهم ‏هجری. رساله‏ی حُنَین در آغاز فصل دوازدهم جزء اول است (الف، ص 232-238، ب، ص 93-96 ). (25)
دیگر آثار دینی حُنَین عبارتند از: مقالة فی دلالة القَدَر علی التوحید؛ مقالة فی الاَجال، که ابواسحق مؤتمن بن عسال متکلم از آن نام می‏برد؛ و بالاخره، بنا به گفته‏ی مسعودی، (26) ترجمه‏ی کامل عهد عتیق (تورات) از روی ترجمه‏ی ‏یونانی مشهور به سبعینی (Septuagint /‏هفتادی ) ، که برخی آن را از بهترین تحریرهای تورات می‏دانستند.
یکی دیگر از آثار حُنَین کشکولی است تحت عنوان نَوادِر الفلاسفة، که در آن مجموعه‏ای از داستانها، نامه‏ها، و کلمات قصار حکمای‏یونان باستان گرد آمده و حُنَین ملاحظاتی از خود بر آن افزوده است. بعدها دیگران از این مجموعه مستخرجاتی بیرون کشیدند و خود به صورت کتاب درآوردند. از متن عربی نوادر الفلاسفة دو نسخه‏ی عربی در دست است که‏ هنوز به چاپ نرسیده، ولی ترجمه‏ی عبری آن را لوونتال منتشر کرده است. (27) کارل مرکله در سال 1921 این اثر را مورد بررسی دقیق قرار داد و درباره‏ی دو نسخه‏ی خطی موجود آن (اسکوریال و مونیخ)، عنوان آن، و صحت انتسابش به حُنَین، که از قرون وسطا به بعد مطرح شده است، گفتگو کرد. (28) وی ‏همچنین ترجمه‏های مختلف این کتاب را مورد بررسی قرار داد: ترجمه‏ی عبری (که شاعر اسپانیایی ‏یهودا بن سلیمان خریزی، مترجم حریری، در 1200 میلادی آن را ترجمه کرد)، ترجمه‏ی اسپانیایی (تحت عنوان Libro de las buenos proverbios )، و ترجمه‏ی آلمانی لوونتال. بعلاوه، مرکله روابط میان آداب الفلاسفة و منابع عربی مشابه را، اعم از چاپی و خطی، روشن ساخت. بالاخره، وی بخشهایی از این کتاب را ترجمه و تفسیر کرد. کتاب حُنَین اساساً از روی‏ یک جنگ مشابه بیزانسی برگرفته شده ولی از منابع قدیمی‏تر نیز خالی نیست (29) و بخش سوم آن درباره‏ی مرگ اسکندر است. (30) اکثر ترجمه‏های حُنَین به سریانی اینک از میان رفته است. (31)

کتابشناسی

علاوه بر منابعی که در‏ یادداشتها ذکر شده‏اند، مآخذ دیگر عربی بدین قرارند: طبقات الاطباء، از ابن جلجل، ویراسته‏ی ف. سید (قاهره، 1955) ، 68-72؛ طبقات الامم، از ابن صاعد آندلسی، ویراسته‏ی ل. شیخو (بیروت، 1912) ، 36 به بعد، ترجمه‏ی فرانسوی با عنوان Livres des categories des nations، به قلم رژی بلاشر (پاریس، 1935)، 80 به بعد؛ تتمة صوان‏الحکمه، از علی بن زید بیهقی، ویراسته‏ی محمد شفیع (لاهور، 1935)، 3 به بعد؛ وفیات الاعیان، از ابن خلکان، ویراسته‏ی فردیناننت ووستفلت، دوم (گؤتینگن، 1843-1871) ، 159 به بعد (شماره‏ی 208 )؛ Chronicon ecclesiasticum از بار‏ هبرایوس، ویراسته‏ی ژان باتیست آبلوس و توما ژوزف لامی، سوم (لووَن، 1875-1877)، 197-200؛ Chronicon syriacum، ویراسته‏ی پول بجان (پاریس، 1890)، 162 به بعد؛ و تاریخ مختصر الدول، از ابن عبری ، ویراسته‏ی آنتون صلحانی (بیروت، 1890) ، 250-253.
تحقیقات جدید بدین قرارند: Histoire de la medecine arabe،از ل. لوکلر (پاریس، 1876؛ تجدید چاپ، نیویورک، بی‏تاریخ)، 152-139، که تحقیقی انتقادی نیست؛ Die arabischen des mittelalters، از م. اشتاینشنایدر (برلین، 1893؛ تجدید چاپ، گراتس، 1956 ) ، 1055 (نمایه)؛ و Die arabischen Ubersetzungen aus dem grieechischen از‏ همو (لایپ تسیش، 1896؛ تجدید چاپ، گراتس، 1956) 390 (نمایه)؛ و Die Mathematiker und Astronomer des Araber ، از ‏هـ. زوتر (لایپ تسیش، 1900) ، 20-23؛ « Die europaischen Ubersetzungen aus dem arabischen» ، از م. اشتاینشنایدر، در SAWW، بخش فلسفه - تاریخ، 149، شماره‏ی 4؛ و 151، شماره‏ی (1905)، تجدید چاپ عکسی (گراتس، 1956) ، 98 (نمایه)؛ Hunain ibn Ishak und seine Schule، از گ. برگشترسر (لیدن، 1913)؛ «Hunayn ibn Ishaq»، از م. مایرهوف، ‏همان، 8 (1926)، 685-724؛ و «Les versions syriaques et arabes des ecrits galeniques»، از ‏همو، در Byz، 3 (1926)، 35-51؛ و Introduction to the History of Science، از ج. سارتن، ‏یکم (بالتیمور، 1927؛ تجدید چاپ، 1950 ) ، 611-613. زندگینامه‏ی مفصل حنین و تحلیلی از روشهای او در ترجمه در مقدمه‏ی کتاب زیر مندرج است: The Book of the Ten Treatises on the Eye Ascribed to Hunain ibn Ishag…، از م. مایرهوف (قاهره، 1928).
نیز Geschichte der arabischen Literatur ، از ک. بروکلمان، ‏یکم (لیدن، 1943) ، 224-227، و ذیل‏یکم (لیدن، 1937) ، 366-369؛ نقد و بررسی ف. روزنتال در مورد Galen on Medieal Experience، ویراسته‏ی ر. والتسر، در Isis، 36 (1945-1946)، 253 به بعد؛ و The Technique and Approach of Muslim Scholarship، از‏ همو (رم، 1947) ، صفحات مختلف؛ و Geschichte der christlich-arabischen Literatur، از گ. گراف، دوم (واتیکان، 1947) ، 122-129، که به خصوص آثار فلسفی و کلامی ‏حُنَین را بررسی می‏کند.
جدیدترین آثار بدین قرارند: «حُنَین بن اسحاق عبادی»، از گ. اشترومایر، در دایرةالمعارف اسلام، چاپ جدید، سوم، 578-581؛ Arabica، 21، جزوه‏ی 3 (1974) ، 229-330، که شماره‏ی مخصوصی است که در آن ده مقاله درباره‏ی حُنَین به چاپ رسیده است؛ این مقالات برای تقدیم به بیست و نهمین کنگره‏ی بین‏المللی مستشرقان، پاریس، ژویه‏ی 1973، تهیه شده بود. در ا‏ین کنگره جلسات بحث و گفتگو درباره‏ی حُنَین منعقد گردید؛ حُنَین بن اسحاق، از‏ یوسف حَبّی (بغداد، 1974)؛ و کنگره‏نامه‏ی بغداد، شامل شانزده مقاله درباره‏ی حُنَین؛ چهارمقاله به انگلیسی (به قلم آ. وونوبوس، گ. اشترومایر، و. ف. مکامبر، و د. م. دانلوپ) ، و بقیه به عربی.

پی‌نوشت‌ها:

1- «ابن صاعد آندلسی اخترشناس و تاریخ‏نگار و تاریخ علوم وی » ، از م. پلسنر، در RDSO، 31 (1956)، 235-237، بخصوص 244 به بعد.
2- عیون‏الانباء، از ابن‏ابی‏اصیبعه، ویراسته‏ی آ. مولر،‏یکم (قاهره، 1882)، 185.
3- به نقل از مایرهوف در The Book of the Ten Treatises، بیست وچهار [برای ترجمه‏ی فارسی، بیست گفتار در مباحث علمی‏ و فلسفی و کلامی‏ و فرق اسلامی، از دکتر مهدی محقق، تهران، مؤسسه‏ی مطالعات اسلامی، 1355، ص 380. دکتر محقق تمامی ‏رساله حُنَین درباره‏ی آثار جالینوس را به فارسی ترجمه کرده و در کتاب ‏یاد شده، ص 367-414، به چاپ رسانده است ] .
4-‏ همان.
5-‏ همان، بیست و پنج.
6- درباره‏ی صحت و اعتبار تاریخی این واقعه و تقریب اقوال بظاهر متناقضی که در کتابهای قدیمی ‏آمده است، حُنَین بن اسحاق، از‏یوسف حَبّی (بغداد، 1974) ، 36-38. نیز «زندگینامه‏ی خود نوشته‏ی عربی»، از ف. روزنتال، در StAr، 1 (1937)، 15-19، که در صحت این گزارش تردید می‏کند؛ «حُنَین بن اسحاق و شمایل‏شکنی بیزانسی»، از ب.‏هـِ ـمردینگر، در Actes du Xlle Congre’s international des etudes byzantines، دوم (بلگراد، 1964) ، 467-469، که در آن نویسنده این عقیده‏ی لوکلر را می‏پذیرد که حُنَین در مدت اقامتش در بیزانس (قسطنطنیه) تحت تأثیر جنبش شمایل‏شکنی آنجا قرار گرفت؛ و «حُنَین بن اسحاق و تصاویر» ، از گ. اشترومایر، در Klio، 43-45 (1965)، 525-533.
7- عیون‏الانباء، از ابن‏ابی‏اصیبعه، ویراسته‏ی آ. مولر،‏یکم، 184-200.
8- «حُنَین بن اسحاق»، از فورلانی، در Isis، 6 (1924)، 287-292.
9- فهرست، از ابن ندیم، ویراسته‏ی گ. فلوگل، ‏یکم (لایپ تسیش، 1871) ، 294 به بعد.
10- تاریخ‏الحکما، از ابن قفطی، ویراسته‏ی. لیپرت، ‏یکم (لایپ تسیش، 1903) ، 171 به بعد.
11- «‏یک بررسی زندگینامگی - کتابشناختی درباره‏ی حُنَین بن اسحاق...»، از لطفی م. سعدی، در BIHM، 2 (1934)، 409-446، که اقتباسی است از فهرستهای قدیمی ‏منابع عربی و از فهرستی که لوسیئن لوکلر در کتاب Histoire de la medecine arabe، 145-152، تهیه کرده است.
12- قیاس کنید با ویرایش و ترجمه‏ی این رساله به قلم گ. برگشترسر، در مقاله‏ی «حُنَین بن اسحاق در زمینه‏ی ترجمه آثار جالینوس به عربی و سریانی»، در AKM، 17، شماره‏ی 2 (1925)؛ او در مقاله‏ی دیگری، با عنوان «مطالبی تازه درباره‏ی فهرست آثار جالینوس با ترجمه‏ی حُنَین بن اسحاق»، ‏همان، شماره‏ی 2 (1932)، نیز بتفصیل از زندگی و روشهای کار حُنَین سخن گفته است.
13- برای آگاهی از جزئیات مربوط به این آثار، «ترجمه‏های عربی از آثار‏یونانی»، از م. اشتاینشنایدر، در ZDMG، 50 (1896)، نیز تجدید چاپ (گراتس، 1960)، 390 (نمایه)؛ Hunain ibn Ishak und seine Schule، از گ. برگشترسر (لیدن، 1913)؛ Aristoteles Arabus، از ف. پترس (لیدن، 1968) ؛ و La transmission de la philosophie grecque au monde arabe، از عبدالرحمان بدوی، از مجموعه‏ی بررسیهای فلسفه‏ی قرون وسطی، شماره‏ی 56 (پاریس، 1968).
14- عیون‏الانباء، از ابن‏ابی‏اصیبعه، ویراسته‏ی آ. مولر،‏یکم 191-197.
15- درباره‏ی این کتاب، «کتاب فراست با ترجمه‏ی حُنَین بن اسحاق»، از م. گرینیاسکی، در Arabica، 21، جزوه‏ی 3 (1974)، 287-291.
16- ویراسته‏ی ت. فهد (دمشق، 1964).
17- مقاله‏ی «جالینوس » ، به قلم ر. والتسر، در Encyclopedia of Islam، ویرایش جدید، دوم (لیدن، 1965 ) ، 402-403.
18- نوشته‏ای از آ. ف. مِرِن، در Museon، 4 (1885)، 38 به بعد؛ و «فلسفه‏ی شرقی ‏یا اشراق ابن سینا؟»، از آ. نالینو، در RDSO، 10 (1923-1925)، 465.
19- Trois traites anciens، از ل. شیخو (بیروت، 1923)، حاشیه‏ی شماره‏ی 59.
20- المشرق، از ل. شیخو، دوم (بیروت، 1899)، 373.
21- Untersuchungen uber das Steinbuch des Aristoteles ، از‏ ی. روسکا (‏هایدلبرک، 1911).
22- این نامه را پ. شیخو در المشرق، دوم، 1105-1115 ویراسته و چاپ کرده است.
23- این اثر را‏هانس دایبر با عنوان Ein Kompendium der Aristotelischen Meteorlogie in der Fassung des Hunain ibn Ishaq (آکسفرد، 1975) تصحیح و ترجمه کرده و با حواشی و تعلیقات بچاپ رسانده است.
24- عیون‏الانباء، از ابن‏ابی‏اصیبعه، ویراسته‏ی آ. مولر، 199.
25- «رساله‏ی چاپ نشده‏ای از حُنَین، از ل. شیخو، در Orientalische Studien Theodor Noldeke zum siebzigstein Geburtstag (2 Marz 1906) gewidmet ویراسته‏ی کارل بتسولت (گیسن، 1906)، ‏همراه با متن عربی و ترجمه‏ی فرانسوی. این متن بعداً در دو اثر زیر تجدید چاپ شد: Seize traites، از شیخو، چاپ دوم (بیروت، 1911)، 121-123؛ و Vingt traites theologique، از‏ همو، چاپ دوم (بیروت، 1920)، 143-146. برای کسب اطلاعات درباره‏ی سایر نسخه‏های خطی، Geschichte der christlicharabischen Literatur، از گ. گراف، دوم 123-124.
درباره‏ی نگرش مذهبی حُنَین، دو مقاله‏ی تحقیقی جدید: «حُنَین بن اسحاق، مدافع مسیحی» ، از ر. حداد، در Arabica، 21 (1974)، 292-302؛ و «واقعیت مفهوم دین در نظر حُنَین بن اسحاق» ، از پ. نوئیا،‏ همان، 313-317.
26- درباره‏ی این نکته، کتاب‏التنبیه، ویراسته‏ی میخائل‏یان د خویه (لیدن، 1894)، 112.
27- Sefer musre ha ptlosoflm، از آبراهام لوونتال (فرانکفورت، 1896) . نیز با ترجمه‏ی آلمانی ( برلین، 1896).
28- Die Sittenspruche der Philosophen ‘’Kitab adab alfalasifa’’ von honein ibn Ishag in der Uberabeitung des Muhammad ibn ‘Ali al-Ansari’ از ک. مرکله (لایپ تسیش، 1921).
29- Zu einem weiberfeindichen Diogenesspruch aus Herculan eum، از گ. اشترومایر، در Herm، 95 (1967)، 253-255.
30- درباره‏ی این کتاب، Les Traducteurs arabes D’auteurs grecs et »l’auteur musulman des Aphorismes des philosophes »، از‏ هارتویش دِرِنبور، در Melanges Henri Weil (پاریس، 1898)، 124-117؛ « Analwcta to hunain ibn ishaq "Apopthegms of the Philosophers and its hebrew transla-tion»، از م. پلنسر، در tarbiz، 24 (1955-1954)، 60-72، با خلاصه‏ای به زبان انگلیسی، شش به بعد؛ « Arabisch Homerverse»، از ‏ی. کرِمر، در ZDMG، 106 (1956-302 ) ؛ و «Die Arabische Fassung de Trost-briefs Alexanders an sein Mutter»، از آ. اشپیتالر، در Studi orientalistici in onore di Grigorio Levi della Vida، دوم (رم، 1956)، 497 به بعد.
31- Geschichte der syrischen Literatur، از آ. باومشتارک (بون، 1922) ، 227-230. درباره‏ی امکان انتساب بعضی از قطعات به حنین، «Bruchstucke einer syrischen Paraphrase der "Elemente" des Eukleides»، از گ. فورلانی، در Zsem، 3 (1924)، 28؛ و «Zum syrischen Medizinbuch-II. Der therapeutische Teil»، از‏ ی. اشلایفر، در RDSO، 18 (1940)، 341-372. دو تحقیق جدیدتر عبارتند از «کشف نسخه‏های خطی جدید سریانی درباره‏ی حنین» ، از آ. ووئوبوس، در Ephrem Hunayn Festival (بغداد، 1974)، 525-528؛ و «فعالیت ادبی حنین بن اسحاق به سریانی»، از و. ف.‏هکامبر،‏همان، 554-570.

منبع مقاله :
گیلیپسی، چارلز کولستون؛ (1387)، زندگینامه علمی دانشوران، ترجمه‌ی: احمد آرام ...]و دیگران[، زیر نظر احمد بیرشک، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول